کد خبر : 7574
تاریخ انتشار : چهارشنبه 22 شهریور 1402 - 16:46

علی ربیعی:

طی دهه هشتاد طبقه متوسط جان می‌گرفت و اعضای معمولی آن در حد کارمندی به جیب خود متکی بودند اما امروز…

طی دهه هشتاد طبقه متوسط جان می‌گرفت و اعضای معمولی آن در حد کارمندی به جیب خود متکی بودند اما امروز…

​علی ربیعی نوشت: زمانی که مردم نان داشتند، داستان داشتند و آرام آرام با زمان اکنون و با زمان حال، حال می‌کردند؛ بحران‌سازان با کوچک شمردن تحریم و اثرات آن و مانع‌سازی در مقابل احیای برجام «حال» مردم را «حال‌گیری» کردند. به عبارت دیگر، «اکنون» مردمان را ستاندند.

به گزارش اقتصاد پرس؛ علی ربیعی در یادداشتی با عنوان «حال‌گیری از حال» نوشت: یادداشتی را در تاریخ نوزدهم شهریور ۱۴۰۲ در روزنامه اعتماد منتشر کردم. در این یادداشت با برداشتی از مفهوم «اکنون‌زدگی» زنده‌یاد مجید تهرانیان به این امر اشاره کردم که وضع ناگوار فعلی جامعه و ذهنیت‌های منفی نسبت به عملکرد سیستم موجود، عناصر اتصال‌ساز، مشروعیت‌بخش و هویت‌ساز را دچار بی‌داستانی کرده است.

با این برداشت نوشتم: «تعبیری دارد مجید تهرانیان با مفهوم «اکنون‌زدگی»؛ با استفاده از این مفهوم معتقدم دچار بحران داستان شده‌ایم و بحران داستان در لحظه اکنون، گذشته‌ها را هم دچار بحران کرده است. با یک اکنون غیرقابل قبول و بد از نگاه نسل‌های دهه شصت به بعد مواجه هستیم که سایه‌اش را روی گذشته افکنده است و ادراک و خوانش جامعه و وقایع تاریخی را دچار نقص و بدخوانی می‌نماید. بنابراین آنچه گسستی بین امروز و دیروز پدید آورده تغییر کانون روایت‌ها است؛ امری که بدون شک به گم شدن حقیقت منجر خواهد شد.»

دوستی دیرین در نقد مفهوم «اکنون‌زدگی» با نگاهی دیگر از «اکنون» نسل‌های جدید حمایت کرده و چنین نوشته است: «اکنون‌زدگی؟ مساله این نیست، مساله این است که اکنون ما را زده‌اند حال (اکنون) مان را گرفته‌اند، آن‌طور که من از کاربرد مفهوم اکنون‌زدگی فهمیدم، این مفهوم ارجاع به نوعی کوته‌نگری، مستغرق شدن در زمان اکنون، روزمره بودن و غفلت از آینده دارد. آن‌هم در حالی که نسلی پدید آمده که از گذشته بریده است و بازگشتش به گذشته ممکن نیست، آینده‌ای هم فراروی او قرار ندارد… این مفهوم متضمن تحقیر لحظه اکنون بوده و با نسل جدید بیگانه است. زیرا برای نسل جدید، لحظه «اکنون» مهم است. نسل جدید در لحظه اکنون زندگی می‌کند. زندگی می‌خواهد در همین لحظه اکنون… من پیش‌تر نوشته بودم که از قضا انقلاب به لحظه اکنون اعتبار بخشیده و آن را غنی کرد. امام خمینی (ره) تاکیدی بدین مضمون داشت که مطالبه «نسل حاضر» یعنی نسلی که در لحظه اکنون زندگی می‌کند، مهم است و ملاک است.

پدران ما، ولی ما و ولی نسل حاضر نبودند و افزود این نسل حاضر یعنی هر نسل حاضر در هر اکنون سرنوشت خودش را، خودش باید تعیین کند.

شما (خطاب به نویسنده) قبلا تبیین بهتری داشتید که از این مفهوم «اکنون‌زدگی» هم ساده‌تر بود، هم پیشرفته‌تر. می‌گفتید: دولت (یازدهم) در دوره نخست داستان داشت. این یک داستان، گذشته‌گرایانه، نوستالژیک و باستانی نبود. داستانی بود در دل همین لحظه اکنون. یعنی داستان داشتن، زمان «اکنون» را غنی و زیبا کرده بود. وقتی نسل اکنون داستانی برای لحظه اکنون دارد، دیگر نمی‌توان نسل اکنون و داستان اکنون او را تحقیر کرد و گفت «اکنون‌زدگی» بر این نسل عارض شده است. خیر؛ مشکل در اکنون‌زدگی نیست، مشکل در نسل اکنون نیست که برای اکنون خود داستان دارد، برعکس‌، مشکل این است که اکنون نسل حاضر را «زده‌اند» و او بی‌داستان و بی‌اکنون رها شده است. وقتی نسلی از اکنونیت خودش از داستان لحظه اکنون محروم شود به گذشته روی می‌آورد…

زمانی که مردم نان داشتند، داستان داشتند و آرام آرام با زمان اکنون و با زمان حال، حال می‌کردند؛ بحران‌سازان با کوچک شمردن تحریم و اثرات آن و مانع‌سازی در مقابل احیای برجام «حال» مردم را «حال‌گیری» کردند. به عبارت دیگر، «اکنون» مردمان را ستاندند.

در دوره خاتمی به تعبیری، طبقه متوسط داشت جان می‌گرفت. طبقه متوسطی داشت شکل می‌گرفت که حتی اعضای معمولی آن در حد کارمندی به جیب خود متکی بودند.

این وضعیت را به کمک ترم «اکنون‌زدگی» نمی‌توان توضیح داد. زمانی که مردم نان داشتند، داستان داشتند و آرام آرام با زمان اکنون و با زمان حال، حال می‌کردند؛ بحران‌سازان با کوچک شمردن تحریم و اثرات آن و مانع‌سازی در مقابل احیای برجام «حال» مردم را «حال‌گیری» کردند. به عبارت دیگر، «اکنون» مردمان را ستاندند. اکنون‌گیری کردند…

این لفظ عامیانه «حال‌گیری» صد مرتبه فهم‌پذیر‌تر از لفظ «اکنون‌زدگی» است. حال‌گیری یعنی اینکه یک عده با حال کردن مردم و لذت بردن‌شان از زمان حال مشکل دارند. این را باید نوشت… دیگران یا هرکس دیگر نباید به جای فهم مستقیم و بلاواسطه ما از تجربه‌ای که خودمان آن را زیستیم، سخن بگوید.

در دوره خاتمی به تعبیری، طبقه متوسط داشت جان می‌گرفت. طبقه متوسطی داشت شکل می‌گرفت که حتی اعضای معمولی آن در حد کارمندی به جیب خود متکی بودند.

من فکر می‌کنم روایت من از بی‌داستان شدن امروز بر اثر شرایط زندگی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کنونی منافاتی با دیدگاه ایشان ندارد، اما تبیین ایشان را چنان زیبا یافتم که دریغم آمد آن را با شما به اشتراک نگذارم.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.